سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دوست داشتن چیزی، [نسبت به کاستی های آن] کور و کَرَت می سازد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: چهارشنبه 103 آذر 28

در باد!!!

 

 

 

 


رفتار کعبه های روان/ بر شانه های صبر تماشایی است/
بر شانه های ای کاش / بر شانه های اشک/
بر شانه های هم همه وفریاد /
آه ای کجاوه های معلق در باد!/
ای کعبه های کوچک چوبی!/ ما زایر ضریح شما هستیم/
اما شما/ اینگونه در طواف که هستید؟

                                 مرحوم قیصر امین پور


 نوشته شده توسط محجوب فاطمی در دوشنبه 86/11/15 و ساعت 1:1 عصر | نظرات دیگران()

ژولیده موی!!!

 

 



دلی که در سینه کربلائیان می تپد
از تبار دلهای زمینی نیست، دلی است که فرشتگان ژولیده موی به هنگام
آرایش خود باید آن را چون آینه ای به دست گیرند ومعاینه در یابند کم و
کاستیهای فرشته بودن را!!!
تا دلهایشان کباب و برشته شود و در آرزوی حسرت بنی آدم بودن !
دلهای ایشان از ذرات تبلور یافته حق است نه از گِل!!


 نوشته شده توسط محجوب فاطمی در پنج شنبه 86/11/4 و ساعت 4:36 عصر | نظرات دیگران()

علامه حکیمی

 

 

 

 

 

 *افسوس که سرایندگان عاشورا ،ذات عاشورا را نسرودند یا کمتر سرودند...
افسوس که گویندگان عاشورا ،ذات عاشورا را نگفتند یا کمتر گفتند ...
ذات عاشورا ،ذات طلوع است :حماسه و رسالت و آنان بیشتر از
غروب دم زدند :کشته شدن و اسارت ...ذات عاشورا نماز است و عدالت ،
نه تنها عزاداری و مصیبت .اگر کسی عاشورا را با همه ابعاد آن بشناسند ،
اصل مصیبت امام حسین (ع) را فراموش می کند و برای «عاشورای حسینی »به
سوگ می نشیند .


*
زندگیها دو گونه گشت :حسینی و یزیدی ،هر چه عدالت است حسینی است و هر چه دور از عدالت ،
یزیدی .و رکن مهم عدالت ،عدالت معیشتی و اقتصادی است تا انسانها به تمایزهای قارونی مبتلا نگردند
و سقوط نکنند ،توانگر از طغیان و محروم از حرمان ...عاشورا ،شرق انوار «توحید »و «عدل » است
و توحید و عدل خورشید روشنگر ارواحند .جهان همواره به دو خورشید نیاز دارد :خورشید روشنگر
اجسام و خورشید روشنگر ارواح .

*
واژه های عاشورا تنها «تشنگی »،«شهادت »و «اسارت » نیست ،«نماز» و «عدالت »
نیز هست ،بلکه واژه های اصلی همین دو تاست ،نماز واژه شب عاشوراست و عدالت
واژه روز عاشورا ...یعنی پیام شب عاشورا نماز است و پیام روز عاشورا عدالت .

                                            قیام جاودانه / علامه محمد رضا حکیمی



 


 نوشته شده توسط محجوب فاطمی در شنبه 86/10/29 و ساعت 12:1 عصر | نظرات دیگران()

محرم

 

 

 


گفتند :خویش رابایست قربانی کنی !
گفت:باکی نیست،که خویشی در میان نیامده است
بانگ آمد:واکبرت را ،اصغرت را ، قاسم وعبدالله را
گفت:فدائیان رهند
- عباس را بازوان از تن جداکنند وبر سرش عمود آهنین
و در چشمانش تیر بنشانند
گفت : چه باک؟
- آخرین امیدش ، مشک آبی که به دهان گرفته به
خیمه ها نرسد وکودکان از تشنگی بمیرند.
گفت: غم نیست، جدشان سیراب خواهد کرد
- زینب به اسیری رود.
گفت : چه بیم
- همسران وزنان کاروان آوارگی کشند
دخترانت سیلی خورند
خیمه هایت بسوزند
بر کشته ها به سم ستوران بتازند
سرت بر نیزه برند
وبیش از این
و پاسخ داد: لبیک
هر که در این بزم مقربتر است
              جام بلا بیشترش می دهند

                    محمد رضا زائری/خیمه گاه


 نوشته شده توسط محجوب فاطمی در شنبه 86/10/22 و ساعت 9:23 صبح | نظرات دیگران()

یا حسین

 

 

 

 

روز عاشورا به افراد ، یک پرونده نو می دهند ،
پرونده ی نو یعنی چه؟ یعنی این فرد آمرزیده
شده است ، حر از حالا عزیز ماست ، از اول
هم عزیز من بود، منتهی پرونده اش مرتب
نبود، تا آمد پهلوی حضرت ، پرونده ی اولیه اش
از بین رفت یک پرونده ی نو بهش دادند .
دیگر در فکر معصیت نبود ، همه اش در فکر
فرمان بردن وشهادت بود، خداوند ما را ثابت
بدارد ، انشاءالله واز حضرت حر بهره بگیریم،

اَلحرُّ حرّ ، حر آزاده بود.

                    مرحوم دولابی 


 نوشته شده توسط محجوب فاطمی در چهارشنبه 86/10/19 و ساعت 12:23 عصر | نظرات دیگران()

محرم

 

 

 

 به بهانه کاروانی که در راه است ....
.ای یاوران حسین
مسافری خسته از کاروان همراهی تان باز مانده است
کرم کنید
ودست های ناتوان این عقب ماندگی را بگیرید
انتهای کاروان کربلا
تا پایان تاریخ امتداد دارد
هنوز...
                  خیمه گاه/محمد رضا زائری


 نوشته شده توسط محجوب فاطمی در شنبه 86/10/15 و ساعت 9:43 صبح | نظرات دیگران()

...خدای من!یا ذوالجلال والاکرام

 

 

 

 

 خواندمت، پاسخم گفتی؛
از تو خواستم، عطایم کردی؛
به سوی تو آمدم، آغوش رحمت گشودی؛
به تو تکیه کردم، نجاتم دادی؛
به تو پناه آوردم، کفایتم کردی؛
خدایا!
از خیمه‌گاه رحمتت بیرونمان نکن.
از آستان مهرت نومیدمان مساز.
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.
از درگاه خویشت ما را مران.

...خدای من!
این منم و پستی و فرومایگی‌ام
و این تویی با بزرگی و کرامتت
از من این می‌سزد و از تو آن ...

...خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده‌ای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بوده‌ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟
...کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.
کور باد نگاهی که دیده‌بانی نگاه تو را درنیابد.
بسته باد پنجره‌ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زیانکار باد سودای بنده‌ای که از عشق تو نصیب ندارد....
چگونه ممکن است به ورطه نومیدی بیفتم در حالی که
تو مهربان و صمیمی جویای حال منی.

...خدای من!
چگونه ناامید باشم، در حالی که تو امید منی!
چگونه سستی بگیرم، چگونه خواری پذیرم که تو تکیه‌گاه منی!
ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش،
آنچنان تجلی کرده‌ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده....
یا رب! یا رب! یا رب!

              بخشی از دعای عرفه /ترجمه دکترشریعتی

 


 نوشته شده توسط محجوب فاطمی در پنج شنبه 86/9/29 و ساعت 10:51 صبح | نظرات دیگران()
<      1   2   3   4   5   >>   >
درباره خودم

محجوب
محجوب فاطمی
مطالب این صفحه شاید ترواشات ذهن بیمار من نباشد،ولی هرچه هست از دغدغه ها و دوست داشتنی هایم است.

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 71
بازدید دیروز: 2
مجموع بازدیدها: 85355
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه