محجوب
خودم هم نمی دانم کجای این شعر
به شهادت حاج رضوان ربط دارد!!!!!
ولی خوب چیکار میشه کرد؟به دلم
نشست!
همین.
می شود این جا
گوشه ی همین گلیمِ کهنه بنشینم؟
مسافرم
تازه از راه رسیده ام،
پیشانی شکسته امنشان می دهد
که از مادر
به خوابِ آب وآینه می رسم.
بعد از شما به سایه ما تیر می زدند
زخم زبان به بغض گلو گیر می زدند
پیشانی تمامی شان داغ سجده داشت
آنان که خیمه گاه مرا تیر می زدند
این مردمان غریبه نبودند ای پدر
دیروز در رکاب تو شمشیر می زدند
غوغای فتنه بود که با تیغ آبدار
آتش بجان کودک بی شیر می زدند
ماندند در بطالت اعمال حجّشان
محرم نگشته تیغ به تقصیر می زدند
هم روز و شب به گرد تو بودند سینه زن
هم ماه و سال ، بعد تو زنجیر میزدند
از خلق های تشنه صدای اذان رسید
در آن غروب تا که سرت بر سنان رسید
-علیرضا قزوه
ما
اهل عادت شده ایم.
رویاهای ماه پروانه را نمی فهمیم
رویا های دست بر چشم دریا کشیدن
رویا های سفر تا دره های ابریشم وحریر
رویای سفر تا دره های ستاره وانگور را نمی فهمیم.
روبای سفری تا "جنوب " رفتن
و آسمان را نماز بردن،
پشت خاکریزی ، یادگار از حمله دیروز.
و چتر های منور دیروز را
از خاک های خاموش ، برچیدن.
ما
رویای نخل سوخته
رویای نخل های بی سر را نمی فهمیم
ما اهل عادت شده ایم.
بی رویا، تا همیشه ، تا کجاهای خاموش
مانده ایم!
بی نگاه، تا همیشه
مرده ایم! رضا کاظمی
رفتار کعبه های روان/ بر شانه های صبر تماشایی است/
بر شانه های ای کاش / بر شانه های اشک/
بر شانه های هم همه وفریاد /
آه ای کجاوه های معلق در باد!/
ای کعبه های کوچک چوبی!/ ما زایر ضریح شما هستیم/
اما شما/ اینگونه در طواف که هستید؟
مرحوم قیصر امین پور
دلی که در سینه کربلائیان می تپد
از تبار دلهای زمینی نیست، دلی است که فرشتگان ژولیده موی به هنگام
آرایش خود باید آن را چون آینه ای به دست گیرند ومعاینه در یابند کم و
کاستیهای فرشته بودن را!!!
تا دلهایشان کباب و برشته شود و در آرزوی حسرت بنی آدم بودن !
دلهای ایشان از ذرات تبلور یافته حق است نه از گِل!!